چهارشنبه، بهمن ۱۰، ۱۳۸۶

کمونیسم

دو سه سال پیش، از حزب کمونیستی ایران حکمتیسم نامه هایی به ایمیل ام ارسال می شد. چند بار با سر دبیرش نامه نگاری کردم و در مواردی که در نشریه شان آمده بود نظرم را گفتم. طرف آدم بی منطقی بود که در نهایت کارش به نوشتن جملاتی چون" برو کنار بزار باد بیاد" کشید! حالا چرا یاد این نامه ها افتادم عرض می کنم. در کتاب 1984 اثر جرج اورول بارها بر این نکته تاکید شده که در مکتب کمونیسم، تاریخ را می توان هر آن گونه که شرایط ایجاب می کند تغییر داد. می توان بیشمار جاسوس گماشت تا همه ی افکار و اعمال مردم(رفقا!) کنترل شود. کلا نوشتن واقعیاتی که با منافع کمونیسم در تضاد است به شدت ممنوع می باشد. در صورت مشاهده ی تخلف، یا موضوع با آرامش به سرانجام مطلوب می رسد یا طرف را سر به نیست می کنند. اینها از دید جرج اورول است.داشتم کتابی از میلان کوندرا می خواندم. اتفاقا میلان کوندرا هم در مورد تاریخ نگاری وقایع جامعه ی کمونیستی نظر مشابهی دارد. در کتاب " کتاب خنده و فراموشی" می گوید " ستیز با قدرت، ستیز حافظه با فراموشی است!".

هیچ نظری موجود نیست: